سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 86/6/23 | 1:15 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

محبت و رابطه معنوى امام حسین(ع) با خداوند

به صراحت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت به
خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستانها و
روایات و اخبار، همین یک جمله بعنوان نمونه براى ما کافى است. جمله‏اى که از مهمترین
فرازهاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است:

متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک و متى بعدت حتى تکون الاثار هى التى توصل
الیک، عمیت عین لا تراک علیها رقیباو خسرت صفقة عبد لم تجعل من حبک نصیبا
[2].

کى رفته‏اى ز دل که تمنا کنم‏ترا کى رفته‏اى ز دیده که پیدا کنم تو را


امام(ع) واقعاً دلش براى خدا پر میزد. اما نه چون دوستى‏ها و دوستان ما که مى‏پنداریم دو
دوست در عالم دوستى باید همه آداب و اخلاق و رسوم را کنار گذاشته و دم از (بین الاحباب
تسقط الاداب) زنند.

دیل کارنگى نویسنده و سخنران شهیر انگلیسى مى‏گوید: بر خلاف آنچه که مى‏گویند
میان دو نفر دوست قید و شرطى نیست، من مى‏گویم هر چه محبت و دوستى میان دو نفر
بیشتر باشد به رعایت احترام، آداب و اخلاقیات انسانى باید بیشتر ملتزم و عامل باشند.
[3]

سخن این نویسنده غربى را اسلام عزیز، قرن‏ها پیش از این گفته و دستور داده است. عمل
و روش بزرگان علم و عرفان هم بر این استوار بوده است. امام حسین، همچون دیگر
پیشوایان اسلام، با آن‏همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت و
جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود همراه داشت که در موارد
گونه‏گون تجلى و بروز مى‏کرد. باید این‏ها را در حالات حضرت اباعبداللَّه‏الحسین(ع) هنگام
آغاز عبادت و نماز، در اقامه نماز، هنگام اداء تکبیرة الحرام، در قنوت و قیام و رکوع و سجود
و جاى‏جاى نماز، باید مطالعه کرد.

امام حسین(ع) تا پایان عمر، تا روز شهادتش، بلکه تا ساعت و حتى لحظه شهادت این
ارتباط ناگسستنى و آن عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.

در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مى‏گردید و ساعات بحرانى جبهه کربلا
نزدیک‏تر مى‏شد آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعده وصل


|       |

قیافه‏اش مصمم‏تر، رنگ او برافروخته‏تر، سیمایش گلگون‏تر و چهره‏اش شکفته‏تر مى‏گردید
و وجد و شور مخصوصى در امام مشاهده مى‏شد.[4]

برخى از مقتل نگاران آورده‏اند که در ساعت آخر براى یک لحظه اشراقى بر دل نورانى
امام تابیدن گرفت، و در آن احساس نمود که وى از سوى خداوند مجاز است زنده بماند و یا
به وصل دوست بار یابد. «خیر بین النصر على اعدائه و بین لقاء اللَّه تعالى»، این ارتباطى
است ناگفتنى و پیامى است برون از شرح و وصف. امام حسین(ع) که در حال و هواى دیگرى
بود و جز به معبود ومعشوق نهایى خود نمى‏اندیشید(لقاء اللَّه تعالى) دیدار خداوند را بر بقاء
در این دنیاى ناسوتى برگزید
[5] و آن خداى دوستى، وى را به سوى دوست فرا خواند.

حتى امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام
و شاد و بشاش و متبسم و خندان است. شمر از او سر مى‏برید اما وى چون گل شکفته است
[6]
چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب
خویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه اداء
تکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه حاصل ارزشمند
خروج از عهده تکلیف است. و چه موهبتى از این ارزشمندتر.

قصور و تقصیر در اداء وظیفه، تشویش و اضطراب را در فرد (و سپس در جامعه) به
همراه دارد و هر چه ناتوانایى و کوتاهى در این‏باره بیشتر، تزلزل و ترس و هراس نیز بیشتر
است. چنانکه هر چه سعى در اداء تکلیف و کوشش در انجام وظیفه بیشتر و هر چه مقصد و
مقصود مهمتر و خطیرتر، آسایش روح، سکون خاطر، شادى ضمیر و آرامش وجدان نیز
فراهم‏تر و تأثیر عظیم آن در فرد و اجتماع ملموس‏تر و محسوس‏تر مى‏باشد. چیزى که
بسیارى از آن غافل و بى خبر و از دست‏آوردهاى آن ناآگاه مانده و رابطه و پیوند على و
معلولى را گم کرده‏اند.

پیامبر اسلام(ص) از زمان پیشین پیرامون اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوى
دوست و شیفتگان وصال یار چنین فرموده بود: لا یجدون الم مس الحدید
[7]. آنان درد و رنج و
اصابت اسلحه آهن را نمى‏یابند. چگونه مى‏شود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرون
کشیده شود و خون جارى گردد لکن احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این است
که اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پا
نمى‏شناخته و برخورد با سلاح‏هاى گوناگون را به چیزى نمى‏گرفتند و کوچک‏ترین اعتنائى


 


|       |

به آن نداشتند و چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى و
انسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگر
نمى‏اندیشیدند. جائى که یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند آیا خود
آن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا للّه»[8]
چگونه بود؟