سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 86/6/26 | 2:28 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده
 

این روزها خیلی از دوستان در مورد

مسائل جامعه می نویسند
و به تاثیر شرایط امروز بر آینده کشور اشاره می کنند
 و البته نگرانی
 دارند.راستش از هر طرف که به موضوع نگاه می کنم می بینم
 یک مشکل اصلی ترین
معضلیه که تا حل نشه به هیچ چیز نمی توانیم امیدوار باشیم یعنی همانطور
که عالمان دینی
و متخصصان علوم انسانی خود شناسی رو زمینه
و اصل اول تحول شخصیت
  
 
 
و در نهایت خدا شناسی
می دانند به اعتقاد من شناخت هویت و درک فرد از وجودش لازمه اصلی تحول جامعه است .
چیزی که سال ها از آن غفلت شده. اگر معضلات و تضاد های جامعه امروز را خوب ببینیم
خواهیم دید این جمله تکراری که"بحران هویت گریبانگیر جامعه ما است" چقدر عمیق است
برای عمق این مسئله یه کم به دورو بر خودتون دقت کنید

جیمز مارسیا در تعریف خود از هویت مندی ۴ مرحله را تعریف می کند

۱) کسب هویت: افرادی که دوره ای فعالانه را در راه کسب هویت گذرانده اند  و با محاسبه های خود تعریفی روشن از خود دارند و نسبت به شغل مذهب و حتی سیاست نگاه استوار و عقلانی دارند

۲)وقفه هویت : آن هایی که وضعیت شغلی و عقیدتی به ظاهر روشنی دارند اما برای رسیدن به این هویت بخران فکری را سپری نکرده اند و در حقیقت آنچه خانواده و جامعه به راحتی به آن ها دیکته کرده پذیرفته اند این افراد با کوچکترین سوال های بنیادی که مقابل مسائل اعتقادی و شخصیتی شان قرار بگیرد به هم می ریزند چون عقلا به آنچه دارند نرسیده اند

۳)تعلیق:افرادی که در میان بحران هویت هستند و فعالانه به

دنبال پاسخ سوال های خود می گردند اما هنوز موفق به شناخت

 خود واقعی شان و تعیین اهداف آینده اشان نشده اند و بین نیاز

 های درونی آنچه اجتماع می گوید و انچه از رسانه ها و محیط بیرونی می شنوند دچار تعارض هستند

۴)و در نهایت کسب این هویت که باید در دهه سوم عمر شکل گرفته

باشد اگر به سرانجام نرسد دچار بی هویتی سردرگمی هویت یا

پراکندگی هویت می شود .این افراد اعلام می کنند که به سیاست

و مذهب علاقه ای ندارند بد بین و بدگمان هستند و برخی سطحی و سر در گم

اگر این تعاریف را به جامعه خود سرایت دهیم به اعتقاد شما غالب افراد جامعه ما در کدام یک از ین بخش بندی جا می گیرند؟

پ.ن دکتر ضیایی در سمینار بین المللی بزرگداشت مولانا