سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 86/7/6 | 10:40 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

یانگوم هم به کمک گردشگری ایران می‌آید

یانگوم ( بازیگر سریال جواهری در قصر )  هم همین روزهاست که به

دعوت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به کشورمان بیاید.

ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 86/7/3 | 3:23 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

سلام به همه خواهران و برادران دینی و یاران همیشگی این وبلاگ عزیزان طاعات وعبادات

قبول باشه تو باقی مونده این ماه مبارک ماه مهونی خدا ماه عشق بای با خدا ماه بهار قران

مارو سرنمازاتون دعا کنید ما هم اگه قابل باشیم  شما رو دعا می کنیم .

اما سخن ما برا شما عزیزان :

                              اعوذ بالله من الشیطان لعین الرجیم

عزیزی می گفت بابا اینقدر به شیطان چراغ سبز نشون ندیم به خدا شیطان نه زورش به ما

میرسه و نه غلطی می تونه بکنه ایراد ازخود ما هستش اخه کسی که حب علی (ع)واولاد

پاکش تودلش باشه و عاشق وصال مولا باشه و دنباله روشهدا شیطون جرات نزدیک شدن به

این ادم رو داره ..... اون می گفت شیطون از سه راه مارو .......

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 86/7/2 | 8:56 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

 

به نام خدای بخشنده ی مهربان

(ماعون)

1 - آیا آن کس که دین را تکذیب می کند دیدی؟ 2- پس او همان است که یتیم را به خشونت می راند

3- و بر اطعام بینوا ترغیب نمی کند 4- پس وای بر نماز گزاران 5- آنان که از نمازشان غافلند

6- آنان که خودنمایی می کنند 7- و از رفع نیازدیگران غافلند

 

در تفسیر این هفت آیه نکاتی وجود دارد که بسیار ظریف و جالب توجه است .

در این بخش  به طور خلاصه به ذکر چند نکته می پردازم .

 

ابتدا آیه اول خطاب به پیامبر اکرم (ص) پیامد های انکار معاد را گوشزد می کند .

ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 86/7/1 | 9:47 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

...من هم پریشب مثل شما تعجب کردم وقتی حدود ساعت ۹:۳۰ شب در میدان محمدیه سوار

 اتوبوس ریالی خط میدان قیام ـ سه‌راه آذری شدم و آوای آشنایی را که در فضای اتوبوس با صدای

 بلند طنین انداخته بود شنیدم. تصور کنید مسافران این خط که معمولاً از همان قشر مذهبی و متدین

 هستند و خیلی از آن‌ها با شنیدن "تو که قدر وفامو ندونستی / می‌ ‌شد یه‌رنگ بمونی نتونستی"

یا سرشان را به چپ و راست تکان می‌دادند و یا با انگشتانشان روی

 میله‌های اتوبوس ضرب گرفته بودند...

ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 86/7/1 | 9:16 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

 

در رستوران چقدر با صفا یک تکه غذایش را داد بخورم .

 گفت مرد دست رفیق اش را پس نمی زند. نزدم. اما...

ماه رمضان را ما پادوها دوست داشتیم. همه برابر می شدیم. همه گرسنه.

 یک وعده آنها مثل ما می شدند – ارباب ها را می گویم – حرف که می شد

می گفتند روزه برای این است که همه یاد فقیرها بیفتند.

ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 86/7/1 | 5:32 صبح | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

باحضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

هرچند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

http://www.dehnamaki.blogfa.com




تاریخ : یکشنبه 86/7/1 | 5:22 صبح | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده
 
زندگی مثل یک  بازی گل یا پوچه. با تو گله بی تو پوچه.

یادت باشه فقط شاخ زدن گاو را نبینی، شخم زدنش را هم ببین.




تاریخ : پنج شنبه 86/6/29 | 12:59 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

 

 

الهی تب کنم

می گویند روزی کوهنوردی تصمیم گرفت که بلند ترین قله را فتح کند . بنابراین پس

 از سال ها آماده سازی خود ، سفر ماجراجویانه خود را آغاز کرد . اما از آنجا که می خواست

این افتخار تنها نصیب خودش شود تصمیم گرفت به تنهایی بالا رود . به همین خاطر شروع به

 بال رفتن از قله کرد و تا شب به این کارش ادامه داد . سیاهی شب تمام کوهستان را فرا گرفت

 و کوهنورد دیگر نمی توانست چیزی را ببیند . ماه و ستارگان در پشت ابرهای سیاه گم شده بود و

 او هیچ چیز نمی دید . اما او با اراده مصم بالا رفتن از کوه ادامه داد . هنوز چند قدمی بیشتر با قله

فاصله نداشت که سرخورد و به پایین پرت شد . درست در لحظاتی که مرگ را در چند قدمی خود احساس می کرد

 ، ناگهان حس کرد طنابی به دور کمرش بسته شده و او را به شدت می کشد . او میان آسمان و زمین آویزان بود ...

فقط طناب بود که او را نگه داشته بود و در آن لحظات سخت ناگهان کوهنورد از ته دل فزیاد کشید : خدایا کمکم کن .

صدایی از آسمان رسید : از من چه می خواهی ؟

- نجاتم بده .

- آیا یقیین داری که می توانم تو را نجات بدهم ؟

- بله ایمان دارم که می توانی .

- پس طنابی که به کمرت بسته ای را قطع کن ...

برای چند لحظه سکوت حکم فرما شد و کوهنورد دو دستی طناب را چسبید ...

فردای آن روز گروه نجات جسد یخ زده کوهنورد را پیدا کردند .

در حالی که از طنابی آویزان بود و دست هایش محکم طناب را چسبیده بود .

در حالی که فقط چند قدم تا بالا تر از سطح زمین قرار داشت .




تاریخ : پنج شنبه 86/6/29 | 12:36 عصر | نویسنده : سید مهدی هاشمی زاده

 

هر جا که می روی خدا را همراه خود ساز.

هر اندازه که به((او))روی کنی,به همان میزان,

توان,معرفت,نور,الهام,سرور و ارامش الهی در

 زندگی ات و همه کسانی که با تو مرتبط هستند

 جاری می شود.و آنگاه تو سر چشمهءنیرو و الهام

 برای بسیاری از افراد خواهی شد.

آن روز,امروز است.زمان,حال است.مکان,اینجاست.

هر کار نیکی که می خواهی انجام دهی,همین جا

 و اکنون به آن عمل کن.منتظر فردا مشو.روزی خواهد

 رسید که فردایش را نخواهیم دید.