...من هم پریشب مثل شما تعجب کردم وقتی حدود ساعت ۹:۳۰ شب در میدان محمدیه سوار
اتوبوس ریالی خط میدان قیام ـ سهراه آذری شدم و آوای آشنایی را که در فضای اتوبوس با صدای
بلند طنین انداخته بود شنیدم. تصور کنید مسافران این خط که معمولاً از همان قشر مذهبی و متدین
هستند و خیلی از آنها با شنیدن "تو که قدر وفامو ندونستی / می شد یهرنگ بمونی نتونستی"
یا سرشان را به چپ و راست تکان میدادند و یا با انگشتانشان روی
میلههای اتوبوس ضرب گرفته بودند...
از قدیم شوفری و آواز، قرین هم بوده و رانندگان و بهخصوص رانندگان وسایل سنگین برای
غلبه بر خواب و تحمل جادههای تکراری، یا خود زیر آواز میزدند یا آواز خوانندهای را از
دستگاه پخش خود شنیده و با آن زمزمه میکردند. تا جاییکه برخی خوانندگان قدیمی بهخاطر
نوع آواز خواندن خود به خوانندگان راننده کامیونی معروف شدهاند. در سالهای قبل از انقلاب
که فرقی میان موسیقی و ترانه مجاز و غیر مجاز نبود و از نظر قشر متدین آن زمان همه نوع
آن غیر مجاز و حرام شناخته میشد، مسافران مذهبی اتوبوسهای بین شهری و بهخصوص
مسافران مشهد، یکی از مشکلاتشان سر و کله زدن با راننده اتوبوس برای خاموش کردن
دستگاه پخش صوت یا رادیو بود. از این رو بسیاری از آنان اتوبوسهای شرکت "شمسالعماره"
را بهخاطر خودداری رانندگانش از پخش ترانه، ترجیح میدادند؛ هرچند اتوبوسهایش به نسبت سایر
شرکتهای مسافربری آن زمان، قدیمی تر و ـ بهقول معروف ـ بیکلاستر(!) بود.
بعد از پیروزی انقلاب و از بین رفتن حرمت گوش دادن به رادیو تا مدتها گوش دادن به سرودهای
انقلابی، سرگرمی مشترک رانندگان و مسافران بود. بعد از مدتی که این سرودها از رونق افتاد
و برنامههای رادیو هم آن ساز و آواز گذشته را نداشتند، روی آوردن به آوازخوانهای لسآنجلسی
تقریباً فراگیر شد، اما اینبار شاید بهدلیل مأنوس شدن قشر مذهبی به موسیقی آنهم از طریق سرودهای
انقلابی، مخالفتها به شدت قبل از انقلاب نبود. تنها مشکلی که این وسط وجود داشت طبقهبندی ترانههای
لسآنجلسی یا آوازهای خوانندگان قبل از انقلاب به "غیرمجاز" و آوازهای خوانندگان سنتیخوان و یا سرودهای
انقلابی به "مجاز" بود. در اینجا مشکل اصلی برای رانندگان تاکسی بود که از قدیم برای تفریح خود از همان رادیوهای
تکموج فابریک پیکان استفاده میکردند، ولی در این زمان تاکسیرانی به آنها اجازه نصب و استقاده از پخش خودرو
را نمیداد و این مسافرکشهای شخصی بودند که یکهتاز میدان "پخش آواز" شده و مسافران خود را گاه با شنیدن
آهنگهای قبل از انقلاب به یاد خاطرات گذشته برده و گاه با آلبومهای جدید لسآنجلسیها آشنا میکردند.
این وضعیت هم چندان دوام نداشت و بهواقع با راهافتادن «رادیو پیام» راهی هم برای سرگرمی رانندگان تاکسی
پیدا شد تا هم هر ۱۵ دقیقه یکبار اخبار بشنوند و هم در فواصل پخش اخبار، موسیقیهای مختلف سنتی و کلاسیک
و حتی جاز و پاپ را هم شنیده و بهقول خودمان "حالشو ببرن!" تا آنجا که بین عدهای شوخ طبع، رادیو پیام به "رادیو شوفر" ملقب شد!
در سالهای پس از جنگ به مرور موسیقی پاپ ایرانی، البته از نوع مجاز آن، جای خود را بین مردم پیدا کرد و
کمکم ممنوعیت تاکسیها برای استفاده از پخش خودرو کمرنگ و سپس لغو گردید. در حال حاضر در کمتر تاکسی
و خودروی مسافرکشی است که بنشینید و انواع موسیقی مجاز و نیمهمجاز و غیرمجاز را نشنوید. حساسیت قشر
مذهبی جامعه هم به آوازهای غیرمجاز (که واقعاً تشخیص آن برای غیر اهل فن(!) ناممکن است) کمتر شده و دیگر
رانندهای از صدای اعتراض کسی مجبور به خاموش کردن پخش خود ـ که این روزها یواش یواش جایش را به سیدی چنجر داده ـ نیست.
اما آخرین پدیدهای که در این زمینه به بازار آمده، وارد شدن اتوبوسهای شهری به عرصه "پخش ساز و آواز" است:
من هم پریشب مثل شما تعجب کردم وقتی حدود ساعت ۹:۳۰ شب در میدان محمدیه سوار اتوبوس ریالی
خط میدان قیام ـ سهراه آذری شدم و آوای آشنایی را که در فضای اتوبوس با صدای بلند طنین انداخته بود شنیدم.
تصور کنید مسافران این خط که معمولاً از همان قشر مذهبی و متدین هستند و خیلی از آنها با شنیدن "تو که
قدر وفامو ندونستی / می شد یهرنگ بمونی نتونستی" یا سرشان را به چپ و راست تکان میدادند و
یا با انگشتانشان روی میلههای اتوبوس ضرب گرفته بودند. در انتهای مسیر هم مسافران کرایههای
نفری ۱۰۰ تومانی خود را به راننده داده و با گفتن "خسته نباشید" اتوبوسی که ترانه بعدی همان خواننده در فضایش پیچیده بود را ترک کردند.
.: Weblog Themes By Pichak :.