چقدر سخته آدم هزاران کیلومتر اون ور دنیا زندگی کنه،
ولی دلش توی فکه جامونده باشه!
راحت نیست آدم توی سوئد، توی حال و هوای زندگی روزمره خودش
باشه، ولی قلبش واسه بهشت زهرا(س) بتپه!
همه اینارو گفتم تا یه نامه قشنگ و سوزناک از دوست باصفام
"مهدی صیادی فرد" براتون منتشر کنم.
جاش خیلی از ما دوره، ولی راهش نه!
خونه اش خیلی با ما فاصله داره، ولی
قلبش همسایه مونه!
خب خودتون نامه دلتنگیش رو بخونین و
دوست داشتین جوابش رو بدین:
تقدیم به داش حمید بخاطر لطف و صفاش
در جستجوی گم شده
داش حمید، "سیدصادق معصومی" هم یکی دیگه از داداش
هامونه که بیست و دو ساله منتظرشیم.
اون هم مثل یک سپاهی و بسیجی دیگه، توی فکه، چنانه، جفیر،
کوشک و طلائیه … از روی زمین
محو شد و به ستاره ها پیوست.
توی این بیست و دو سال یک قرنه که منتظرشیم.
سید هم مثل خودمون وحشی بود و زبون نفهم.
اما صادق بود و معصوم.
هرچی گشتم دنبال عکسش، پیدا نشد.
انگار میخواد تا ابد گم بمونه!
اما یه هدیه ازش پیدا کردم. عکس
همت زیرچادرهای حسینیه.
فقط نمی دونم چرا پشتش نوشته:
"فقط در منطقه جنگی معتبر است!"
خب اگر این کارها رو نمی کرد که بهش
نمی گفتند وحشی
و الآن هم مفقود نبود!
این هدیه رو تقدیم می کنم به تو که دلت مثل
دریاست و حاضر نشدی دل ما رو بشکونی.
امیدوارم هیچ وقت چشمات به در نمونه.
یا علی
مهدی صیادی فرد – استکهلم سوئد
.: Weblog Themes By Pichak :.