فرانسیس هریسون 3 سال پیش به عنوان
خبرنگارbbc به ایران امد و حالا وداعنامه ای
در پایان ماموریتش نوشته است.همسرش ایرانی است و حتا در این مدت چهره اش هم
شبیه ما شده بود.وقتی به ایران آمد اخرین روزهای اصلاح طلبان بودو خودش نوشته که
اصلاحات با تصوری که از تغییر داشته خیلی متفاوت بوده همانطور که حالا که می رود با
3 سال پیش خیلی متفاوت است.در مهمانی خدا حافظی که برگزار کرده بسیاری از
کسانی که در بخش های اداری در این مدت در جریان کارهای او بوده اند از ترس انگار
جاسوسی شرکت نکرده اند.او نوشته که خیلی وقتها از مصاحبه هایی که داشته
احساس عذاب وجدان می کرده وقتی یکبار مادر یک دانشجو به او می گوید
"چرا شما اینجایید؟ او بچه دارد و تازه از زندان ازاد شده"
وقتی به فرهنگ ایرانی می رسداز این می گوید که ایرانی ها هرچیز را مستقیم
نمی گویند و این برا ی یک خارجی در ابتدا نا اشناست.ازیک مهمانی می گوید که
زنان ترانه ای در وصف مرغی که بال و پرش بسته بوده می خوانده اند بدون اینکه
از ترس اغوا شدن مردان بتوانند آن را دربین عموم بخوانند.اما بعد می گوید شاید
این زنان از سر تا پا در پوشش سیاه باشند اما همان کسانی هستند که گاهی
خیمه اقتصاد خانواده بر دوش آنها ایستاده.شاید برخی کارکنان دولتی با شما با
پررویی حرف بزنند اما ایرانی ها در خانه به شدت با یک غریبه مبادی آدابندو
ادبی که انها رعایت می کنند به شدت زیباست.نسل جوان آنها پیتزا
می خورند یا به موسیقی رپ گوش می دهنداما به شعر و غذای ایرانی و زبانشان به
شدت احترام می گذارند(البته خودمانیم که خیلی هم جوانترها
به این چیزها محل نمی گذارند) ودر نهایت معتقد است که 3 سال
در ایران بودن اورا شستشوی مغزی داده.او به این باور عمیق رسیده
که ایرانی هابه بهترین روش در دنیابرنج رامی پزند،زنان ایرانی زیباترین زنان
دنیا هستند و رایحه رزهای ایرانی شیرین ترین است،اگرچه زشتی چهره
سیاست همه جا پخش باشد.این ایرانی است که او میخواهد آنرا در سینه
حفظ کند اگرچه با رفتن او کم کم رنگ می بازد.
.: Weblog Themes By Pichak :.